حقوق من

یک مقصر بی گناه دانسته شود بهتر ازاین که یک بی گناه محکوم گردد

                                  

ارسال در تاريخ یک شنبه 8 بهمن 1398برچسب:, توسط aryai

سلام خدمت دوستا ن عزیز باتوجه که امتحانات پایان ترم شروع شده فرصت نمیکنم مطلب بزارم ممنون میشم اگر بازدید کردیداز وبلاگم نظر بدهید  باتشکر مدیروبلاگ

ارسال در تاريخ سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, توسط aryai

 

نفقه زن پس از انحلال عقد نکاح دائم

طلاق و نفقه زن

 

– طلاق رجعی

برابر ماده 1143ق.م. طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی و طبق ماده 1148 همین قانون، در طلاق رجعی برای شوهر در مدت عدهّ حق رجوع است. عدّه عبارت است از مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمی‌تواند

شوهر دیگر اختیار کند.(ماده 1150ق.م.) و عدّه طلاق و عدّه فسخ نکاح سه طهر است مگر اینکه زن با اقتضای سن عادت زنانگی نبیند که در این صورت عدّه او سه ماه است. (ماده 1151ق.م.) با مرور این اطلاعات کلی به احکام نفقه در طلاق رجعی می‌پردازیم:
ماده 1109ق.م. در این باره اشعار می‌دارد: نفقه مطلقه رجعیه در زمان عدّه بر عهدة شوهر است مگر اینکه طلاق در حال

نشوز واقع شده باشد... بنابراین، اگر طلاق در حال نشوز واقع شود، زن حق مطالبه نفقه را در طول مدت عدّه ندارد و الا همان طور که زوجه در حالت عادی حق مطالبه نفقه دارد، در دوران عدّه طلاق رجعی هم این حق را خواهد داشت. زیرا، در

این مدت، وی در حکم زوجه محسوب می‌شود. البته این یک مورد استثنائی است، چون نفقه برای ایام زوجیت بوده و با وقوع طلاق، رابطه زوجیت گسسته می‌شود. اما، این قطع و جدایی، کامل نیست، و برای شوهر در مدت عدّه، حق رجوع وجود دارد.
این حکم ناشی از دستور شرع انور و فقه است. در بحث راجع به منابع نفقه دیدیم که خداوند در آیه 6 سورة طلاق

می‌فرماید: آنها (زنان مطلقه) را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست، سکونت دهید و به آنها زیان نرسانید تا

کار را بر آنان تنگ کنید ... و از جهت فقهی گفته شده: زنی که دوران عدّه طلاق رجعی را می‌گذراند، از نظر فقهی حکم

زوجه را دارد. بنابراین، بسیاری از احکام زوجه از جمله وجوب نفقه بر او مترتب می‌باشد، و از این جهت فرقی میان باردار بودن زن و عدم آن نیست. در این مسئله بین فقها اختلاف وجود ندارد، زنی که در هنگام طلاق ناشزه بوده یا پس از طلاق با

ترک وظائف ایام عدّه ناشزه محسوب شده، همانند زوجه ناشزه مستحق نفقه نخواهد بود . در مورد علّت پرداخت نفقه زن

در زمان عدّة طلاق رجعی گفته‌اند که این از فکر اخلاقی مایه می‌گیرد که هزینه زندگی زنی که در زمان عدّه از شوهر کردن محروم است، تأمین شود .


 

ارسال در تاريخ جمعه 8 دی 1391برچسب:, توسط aryai

 

مقایسه ماهیت طلاق درایران وغرب:

یکی از نگرانی‌های اخیر در کشور، آمار رو به گسترش طلاق است. برخی، آمار طلاق را در مقایسه با غرب قابل قبول می‌دانند و برخی آن را از لوازم صنعتی شدن به حساب می‌آورند. به هر حال نگاه به وضعیت طلاق در غرب، ظاهراً برای فهم این موضوع در داخل کشور یک کلید مهم و اساسی محسوب می‌شود. بنابراین موضوع بحث را بررسی وضعیت طلاق در غرب و مقایسه آن با ایران قرار می‌دهیم.

رویکرد ایران و جوامع غربی نسبت به طلاق، مشابه نیست. زن و شوهری که در غرب از هم جدا می‌شوند،‌ بر خلاف ایران،‌ تحت تأثیر تبعات سوء طلاق قرار نمی‌گیرند؛ زیرا اولاً پای بچه در میان نیست و اگر هم بچه‌ای وجود داشته باشد، باز هم تبعات سوء طلاق به اندازه‌ای که در کشور ما وجود دارد؛ نیست. از طرفی امکان ازدواج مجدد برای هر دو نفر مهیاست و شانس ازدواج مجدد به اندازه امکان ازدواج برای اولین بار است. در حالی‌که مردم ایران نگاه خوبی به ازدواج دوم

ندارند، حتی اگر طلاقی هم صورت نگرفته باشد. با مرگ همسر، باز هم ازدواج دوم، مخصوصاً‌ برای زنان خوشایند و پذیرفته شده نیست. ضمن اینکه شانس ازدواج دوم برای مرد و زن هر دو به سختی به وجود می‌آید. در این میان شانس زنانی که پس از همسر اول، می‌توانند ازدواج ‌کنند، یک سوم مردان است و این تبعات سوءیی را در بر دارد و نشان می‌دهد که گرچه مردان به علت احتیاط در ازدواج دوم، خیلی راحت ازدواج نمی‌کنند؛ اما به اندازه مردان غربی هم نمی‌توانند به آسانی ازدواج مجدد داشته باشند.

نکته دیگری که در تفاوت رویکرد غرب و ایران مطرح است، اینکه در غرب خانواده‌های زن و شوهر گرفتار تبعات سوء طلاق فرزندانشان نمی‌شوند؛ زیرا طلاق را فقط از جنبه منفی طلاق نمی‌نگرند؛ بلکه معتقدند طلاق، جنبه‌‌های مثبتی هم دارد و این امر کاملاً برای آنها توجیه شده است؛ اما در ایران خانواده‌ها از گزند تأثیرات منفی طلاق فرزندانشان، مصون نیستند و اصولاً‌ بازگشت فرزندشان را خوب تعبیر نمی‌کنند.

نکته دیگر اینکه زن و مرد بعد از طلاق،‌ آسیب‌های جدی روانی می‌بینند، حتی اگر طلاق به علت ناسازگاری هم باشد،‌ باز تبعات منفی طلاق، دامن‌گیر دو طرف می‌شود؛ در حالی‌که در غرب، طلاق مشکل جدی‌ای به بار نمی‌آورد، اگر چه نمی‌توان گفت که اصلاً‌ تأثیر منفی نمی‌گذارد؛ اما این تأثیر منفی زودگذر بوده و از بین خواهد رفت و فرد به راحتی ازدواج مجدد می‌کند.

تفاوت مهم دیگر طلاق در جامعه غرب با ایران، بحث اشتغال زنان است. در غرب زنان درصد بالایی از شاغلان را تشکیل می‌دهند درحالی‌که زنان ایرانی پس از طلاق به دلیل شاغل نبودن با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌شوند.

زنان مطلقه‌ای که شاغل هستند از نظر مالی، کمتر دچار مشکل می‌شوند. زنان شاغل غربی که نسبتشان به جامعه ما بیشتر است، بعد از طلاق مشکلات کمتری دارند و تحت تأثیر تبعات سوء‌ نداشتن درآمد مستقل، قرار نمی‌گیرند؛ در حالی‌که در جامعه ما زنانی که طلاق می‌گیرند، حتی اگر در خانواد‌ه‌ای متمکن هم باشند، مشکلات خاص خود را دارند. حال اگر شاغل نبوده و خانواده آن‌ها استطاعت مالی نداشته باشد، به مراتب مشکلاتشان بیشتر می‌شود.


 

ارسال در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط aryai


 

زن چگون باید بود:

در جامعه ما، زن به سرعت عوض می شود ؛ جبر زمان و دست دستگاه -هر دو- او را از "آنچه هست" دور می سازند و همه خصوصیات و ارزشهای قدیمش را از او میگیرند تا از او موجودی بسازند که "میخواهند"؛ و "می سازند" و می بینیم که "ساخته اند"!!


این است که حادترین سوالی که برای "زن آگاه" در این عصر مطرح است، این است که:"چگونه باید بود؟"


زیرا، می داند که بدان گونه که "هست"، نمی ماند و نمیتواند بماند و نمی گذارندش که بماند؛و از سویی ،ماسک نویی را که می خواهند بر چهره قدیمش بزنند،نمی خواهد بپذیرد، می خواهد خود تصمیم بگیرد،"خویشتن جدیدش" را خودآگاهانه و مستقل و اصیل ،آرایش کند، ترسیم نماید؛اما نمیداند "چگونه؟"؛


نمیداند این چهره انسانیش -که نه آن "قیافه موروثی" است، و نه این"ماسک بزک کرده تحمیلی و تقلیدی"- چه طرحی دارد؟ شبیه کدام چهره است؟


مردم ما همواره از فاطمه دم میزنند ،هر سال دهه ها برایش میگیرند، صدها هزار دوره و مجلس و منبر روضه و جشن و عزا به خاطرش برپا میکنند ...... و با این همه چهره روشن او شناخته نیست و تنها چیزی که مردم ما از این شخصیت مقدس و بزرگ میدانند، این چند قلم تکرار مکررات نسل اندر نسل و قرن اندر قرن است که شب و روز ، و در تمامی سال و سراسر عمر ، بازگو میشود.
و اما درباره آنچه که باید از فاطمه آموخت، هیچ، و در نقشی که شخصیت او در زندگی و سرنوشت پیروانش دارد ، تنها و تنها ، شفاعت و آن هم در قیامت است


این است تمام اطلاعاتی که درباره این شخصیت بزرگ، در اذهان مردم ، وجود دارد. مردمی که به عظمت او و جلالت قدر او، با جان و دل، معترفند.

عاشقانه های دکتر شریعتی

ارسال در تاريخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, توسط aryai

 

شرایط وکالت:

شرایط وکالت از دو جزء وکالت و شرایط تشکل شده است وکالت در لغت به معنای واگذار كردن، اعتماد و تكیه كردن به دیگری است[1] و در اصطلاح فقهی عقدی است كه به موجب آن كسی دیگری را برای انجام كاری جانشین خود قرار می‌دهد.[2] برای تمیز حق از باطل، اجرای عدالت و حکومت بین اصحاب دعوا در محاکم اگرچه به عهده دادستان، با همکاری کارمندان اداری دادگستری است اما برای اجرای این عدالت به نحو شایسته و دقیق مستلزم همکاری اشخاصی است که با تخصص خود در این امور، با محاکم همکاری کنند، شغل این دسته از افراد آزاد شمرده می­شود اما بخاطر تاثیر پذیری این افراد که در اجرای عدالت دارند مشمول قوانین ویژه­ای می­باشند که در این قوانین شرایط انتخاب، انجام وظیفه و حقوق آنها را پیش بینی نموده است. این اشخاص وکلای دادگستری و کارشناسان رسمی دادگستری می­باشند.[3]

کسانی که مایل به وکالت در دادگستری هستند اولین شرط از شرایط وکالت این است که از کانون وکلای دادگستری حوزه مورد نظر پروانه وکالت اخذ کنند.
شرایط اخذ پروانه وکالت دادگستری
بنابر قانون وکالت مصوب بهمن ماه سال 1315 برای اعطای پروانه وکالت به وکلای دادگستری به دلیل اینکه افراد تحصیل کرده و فارغ­التحصیلان دانشگاه به اندازه کافی نبود، و قبل از آن هم فقط کسانی که از نظر فقهی اطلاعات حقوقی داشتند و متقاضی وکالت در دادگستری بودند به وی پروانه وکالت از سوی وزارت دادگستری اعطاء می­گردید، از طرفی به موجب ماده یک قانون وکالت درجات زیر برای وکالت عدلیه تعین شد :
1. وکالت در محاکم صلح و بدایت و استیناف و تمیز؛
2. وکالت در محاکم صلح و بدایت و استیناف؛
3. وکالت در محاکم صلح و بدایت؛
در واقع به ترتیبی که ذکر شد ما سه نوع وکیل داشتیم وکیل درجه یک، درجه دو و درجه سه؛ وکلای درجه یک درتمام محاکم و من­الجمله دیوان عالی کشور حق وکالت داشتند؛ وکلای درجه دو در تمام محاکم بجزء دیوان عالی­ کشور حق وکالت داشتند؛ وکلای درجه سوم فقط در محاکم صلح و بدایت دادگاه بخش و شهرستان حق وکالت داشتند. بنابراین بر اساس قانون وکالت 1315 انواع پروانه وکالت سه نوع بود ؛
1. پروانه وکالت درجه یک تا درجه سوم
2. پروانه وکالت اتفاقی
3. پروانه وکالت کارگشایی
ولی بنابر ماده 7 قانون استقلال کانون وکلای دادگستری مصوب 1333 مقرر گردید که از تاریخ اجرای این قانون فقط به کسانی پروانه وکالت داده می­شود که از دانشگاه حقوق داخله یا خارجه دانشنامه لیسانس داشته باشند. اشخاص مزبور پس از اخذ پروانه وکالت مکلف هستند لااقل یک سال به کارآموزی اشتغال ورزند پس از اختبار و قبولی به آنها پروانه وکالت پایه یک داده می­شود. در واقع به موجب این ماده اعطای پروانه وکالت پایه یک و دوم منتفی شده است.[4]
اخذ پروانه وکالت به دو صورت است؛
الف) اخذ پروانه وکالت پس از طی کردن دوره کارآموزی

 

کانون وکلای دادگستری مکلف است لااقل یکبار در سال نسبت به پذیرش متقاضیان پروانه کارآموزی وکالت از طریق آزمون با آگهی در روزنامه­ها اقدام کنند و حداکثر شش ماه پس از برگزاری آزمون، ضمن اعلام نتایج قطعی، نسبت به صدور پروانه کارآموزی وکالت برای پذیرفته­شدگان اقدام کنند.

 




ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, توسط aryai

 

لوث

در لغت به معنی الایش و الودگی و در اصطلاح اماره ی است که موجب ظن قاضی نسبت به صدق ادعای مدعی می شود این معنی در ماده239 ق م ا نیز منعکس شده است ( هرگاه بر اثر قراین و اماراتی و یا از هر طریق دیگری از قبیل شهادت یک شاهد یا حضور شخصی همراه با آثار جرم در محل ‌قتل یا وجود مقتول در محل تردد یا اقامت اشخاص معین و یا شهادت طفل ممیز مورد اعتماد و یا امثال آن‌، حاکم به ارتکاب قتل از جانب متهم ظن پیدا کند مورد از موارد لوث محسوب می‌شود و در صورت نبودن بینه از برای مدعی‌، قتل یا جرح یا نوع آنها به وسیله ‌قسامه و به نحو مذکور در مواد بعدی ثابت می‌شود).

آنچه که از جمله اخر ماده 239 استنباط می شود این است که قسامه از لحاظ سلسله مراتب در اخری مرتبه از ادله مذکور در ماده 231 قانون مجازات اسلامی قرار می گیرد و بنابرین استناد به ان تنها در صورت فقدان اقرار یا بینه یا علم قاضی موجه است،همین نکته از ماده 246 قانون مجازات نیز مستفاد م گردد که به موجب ان هر گاه مدعی علیه برای تبرئه خود بینه اقامه کند لوث محقق نمی شود و تبرئه می گردد.

تاریخچه قسامه

در مورد تاریخچه قسامه دو نظر وجود دارد؛مطابق یک نظر در زمان ظهور اسلام وجودداشته است و اسلام آن را امضا کرده است .طرفداران نظر دوم بر این باورند که قسامه یک حکم تاسیس اسلام است . برخی از این گروه مبدائ تشریع حکم قسامه را در زمان پیامبر(ص)پس از فتح خیبر ،و برخی مبداء آن را در زمان خلافت خلیفه سوم ،عثمان بن عفان،می دانند .انچه که از مطالعه کتب معتبر تاریخی و اداب و رسوم اعراب جاهلی و نیز از بررسی شیوه های مرسوم بین اقوام ملل مختلف در طول تاریخ برا افشای حقیقت با توسل به ازمون ایزدی یا سوگند بر می آید ،که تاسیس قسامه نمی تواند از ابداعات شارع اسلام باشد .لیکن شارع اسلام در موارد وجود ظن نسبت به ارتکاب جنایت از سوی متهم و فقدان سایر ادله اثبات دعوی،حکم قسامه را به عنوان یکی از پیامد های قاعده (لا یبطل دم امر مسلم)پذیرفته است.

 



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, توسط aryai

زانو نميزنم ... حتي اگر سقف آسمان كوتاه تر از قد من باشد       

ارسال در تاريخ سه شنبه 23 آبان 1398برچسب:, توسط aryai

 

فقر

فقر گرسنگی نیست

فقر عریانی هم نیست

فقر گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان می کند

فقر چیزی را " نداشتن" است، ولی آن چیز پول نیست .....

طلا و غذا نیست


فقر ذهن ها را مبتلا می کند

فقر همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته


یک کتابفروشی می نشیند


فقر تیغه های برنده ماشین بازیافت است‌

که روزنامه های برگشتی را خرد میکند


فقر کتیبه سه هزار ساله ای است

که روی آن یادگاری نوشته اند


فقر پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل
به خیابان انداخته میشود

فقر همه جاسر میکشد


فقر شب را "بی غذا" سر کردن نیست


فقر روز را "بی اندیشه" سر کردن است


« دکترشریعتی

ارسال در تاريخ دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, توسط aryai

 

اقاله

تعریف لغوی و اصطلاحی

اقاله در لغت به معنای مسامحه و نادیده انگاشتن امری می‌باشد و در اصتلاح عقدی که موضوع آن انهدام عقد اول بطور کل یا بعض میباشد و در آن رضایت و توافق به همراه اراده طزفین شرط لازم است گروهی از علمای حقوق آن را فسخ ارادی نیز مینامند اما این نامگذاری صحیح نمیباشد زیرا موضوع فسخ با اشتراط فسخ یا به علت قانونی میباشد و در آن شاید رضایتی نباشد و نوعی ایقاع است و نیاز به جواز قانونی طی حکم دادگاه دارد در حالیکه اقاله نوعی عقد است که با رضایت و توافق،قصد و انشای طرفین محقق میگردد و موضوع آن توافق برای انهدام عقد اول است .قانونگذار تعریف مشخصی از عقد اقاله ننموده است ولی مصادیق و شرایط ان در مواد 283 الی288 قانون مدنی ایران آمده است و از علل سقوط تعهدات و اثرات آن بنا به مصرح قانونی طی ماده 264 میباشد.

فسخ عقد از طرف معامله کنندگان بعد از پشیمانی یکی از دو طرف معامله و درخواست فسخ از جانب او و قبول این درخواست از طرف دیگر می‌باشد. بنابراین اگر یکی از طرفین معامله –مثل مشتری –از معامله‌ای که کرده پشیمان شود و هیچ راهی برای فسخ عقد نداشته باشد از بائع درخواست می‌کند که معامله فسخ شود و او نیز قبول کند و بیع را فسخ کند معامله فسخ می‌شود که به این کار اقاله می‌گویند و به درخواست مشتری استقاله گفته می‌شودهمچنین اقاله عبارت است از توافق طرفین عقد سابق برای انحلال ان .



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ جمعه 28 مهر 1391برچسب:, توسط aryai


 

اشنايي با رشته فقه و حقوق

پس از انقلاب اسلامي و متناسب با تغيير نگرش ها و رفتارها، قوانين متعددي دچار تغيير و تحول گرديد، حتي قانون اساسي . ريشه بسياري از مباني قانون گذاري در جمهوري اسلامي ايران، فقه شيعه و قواعدي بود كه ما آن را در چارچوب قواعد فقه مي شناسيم. رشته فقه و حقوق، يكي از محبوب ترين رشته‏ هاي داوطلبان گروه علوم انساني است . دامنه گرايش‏هاي اين رشته گسترده و در كليه روابط زندگي امروز قابل ملاحظه است .

در كتاب مقدمه علم حقوق نيز مى‏خوانيم:
هر چند كه از نظر چند و چون بين مسائل فقه (در اسلام) و حقوق (در ساير كشورهاى غير اسلامى) تفاوت هست، اما از نظر طبع و ماهيت فرقى بين فقه و حقوق نيست. فقه ممكن است بالقوه اين توانايى را داشته‏باشد كه مانند حقوق، با گسترش در تمام زمينه‏ها، به مرور زمان يك نظام حقوقى واحد ايجاد كند. آن‏چه در اين‏جا مورد نظر است رابطه فقه و حقوق موجود است نه آن‏چه در آينده ممكن است اتفاق بيفتد، بنابراين تحقيق، مبتنى بر فرضيات نيست، بلكه بررسى مواردى است كه به عنوان فقه و حقوق در خارج موجود مى‏باشد. به هر جهت فقه و حقوق هر يك داراى دو ويژگى جدا و در عين حال مترتب بر يك‏ديگرند، كه آن دو، جنبه نظرى و علمى، و جنبه فنى و عملى مى‏باشند
.

ارسال در تاريخ چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

 

سلام به حضور همه بازدیدکنند های عزیز من دراین قسمت برای شما دوستانی که تازه به رشته حقوق بیوسته اند ودر مورد زیرشاخه های آن خبرندارن یک سری زیرشاخه معرفی کرده ام امیدوارم مورد توجه قرار بگیرد...باتشکر

 

حقوق بین الملل یکی از شاخه های بسیار جدید در وادی حقوق است که خود دارای زیر مجموعه های فراوانی است که برخی از آنها عبارتند از:
- حقوق بین الملل عمومی
- حقوق بین الملل خصوصی
- حقوق بشر بین المللی
- حقوق اقتصادی بین المللی
- حقوق تجارت بین المللی
- حقوق دیپلماتیک و کنسولی
- حقوق دریاها
- حقوق دریایی
- حقوق مهاجرت
- حقوق هوافضا
- حقوق مخاصمات مصلحانه
- مسئولیت دولتها
- حقوق نفت و گاز و انرژی
و .....

 

منبع :پایگاه اطلاع رسانی علمی ایرانیان

ارسال در تاريخ چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

 

انواع زنا در اسلام

زنا دارای موارد مختلفی است که برای هر کدام از آنها کیفرها و حدود جداگانه‌ای در اسلام وجود دارد .

  • زنای با محارم
  • زنای به عنف
  • زنای غیر محصنه
  • زنای محصنه
زنای با محارم

زنای با محارم به معنای آن است که مثلاً یک مرد با یکی از زنهایی که جزو محارم نسبی وی هستند و ازدواج کردن با آنان حرام است ، زنا کند . محارم نسبی مانند: مادر ، خواهر ، دختر ، دختر خواهر ، دختر برادر ، عمه و یا خاله .

مجازات زنای با محارم کیفر آن بنابر نظر بعضی از فقها اعدام است، ولی مفاد بعضی از روایات این است که با شمشیر یک ضربه به گردن او بزنند و اگر زنده ماند او را در حبس نگه دارند تا بمیرد، واحوط رعایت این دستور است . حکم اعدام در زنا با زنانی که بواسطه شیر خوردن محرم شده‌اند یا به سبب ازدواج محرم شده‌اند - مانند مادر زن - محل اشکال است، ولی نسبت به زن پدر جاری است . همچنین در این حکم فرقی نمی‌کند که مرد زنا کننده مجرد باشد و یا متاهل . در زنای با محارم در صورتی که زن به انجام عمل زنا راضی بوده ، آن زن نیز اعدام می‌شود .

زنای به عنف

زنای به عنف به معنای آن است که مثلاً زنی به عمل زنا راضی نباشد و مرد با زور و ارعاب و تهدید با او زنا کند (زور گیری)

مجازات زنای به عنفکیفر آن برای مرد زنا کننده اعدام است، هرچند احوط آن است که یک شمشیر به گردن او بزنند، گرچه نمیرد.

زنای غیر محصنه

زنای غیر محصنه به زنایی گفته می‌شود که شخص زناکار (زن یا مرد) فاقد همسر و مجرد باشد و به اختیار خود زنا کرده باشد . به زبان ساده تر به زنای شخص مجرد ، زنای غیر محصنه گفته می‌شود .

مجازات زنای غیر محصنه در این نوع از زنا ، کیفر شخص زناکار درمرتبه اول یکصد ضربه شلاق است ، و اگر سه مرتبه زنا کند و در هر مرتبه حد خورده باشد، کیفر او در مرتبه چهارم اعدام است . مرد را در حالی شلاق میزنند که ایستاده باشد، و نباید ضربات شلاق بر سر و صورت و عورت او وارد شود . اگر مرد را هنگام زنا برهنه یافته‌اند ، جزعورت بقیه بدن او باید برهنه باشد و اگر با لباس یافته‌اند بنابراحتیاط به هر نحو که او را یافته‌اند شلاق خواهد خورد . زن را در حالی شلاق میزنند که نشسته باشد و بدن او با لباس پوشیده باشد، و از شلاق زدن به سر و صورت او خود داری نمایند.

زنای محصنه

زنای محصنه به معنای آن است که شخص زنا کننده دارای همسر دائمی باشد به گونه‌ای که هرگاه بخواهد با همسر خود نزدیکی کند مانعی در کار نباشد و با این حال تن به زنا داده باشد . به زبان ساده تر اگر یک فرد متاهل زنا کند ، به زنای آن شخص زنای محصنه گفته می‌شود .

مجازات زنای محصنهکیفر آن در مورد مرد زناکاری که متاهل است ، اگر پیرمرد است ابتدا یکصد ضربه شلاق و سپس سنگسار است، و اگر جوان است فقط او را سنگسار می‎کنند و بنابراحتیاط واجب شلاق نزنند، در مورد زن متاهل نیز همین حکم جاری است . اگر مردی که متاهل است و زن او در اختیار اوست اما هنوز با او سکس نکرده ، اگر این مرد با زنی زنا کند او را صد ضربه شلاق می‌زنند و سر او را هم می‌تراشند و به مدت یکسال او را از شهرش تبعید می‌کنند. ولی برای زن زنا کار حکم تراشیدن سر و تبعید جاری نیست .

راه‌های اثبات زنا در اسلام

در اسلام بطور کلی دو راه برای اثبات زنا وجود دارد ۱-اقرار طرفین ۲-شهادت چهار نفر شاهد .اگر چنانچه زنای محصنه یک شخص به‌وسیله هر یک از راه‌های فوق ثابت شود ، آنگاه مجازات سنگسار در حق شخص زنا کار ، با توجه به اینکه زنای وی به‌وسیله کدامیک از راههای فوق ثابت شده باشد متفاوت خواهد بود

  • ۱- اقرار طرفین زنا کننده که بالغ و عاقل و آزاد است در حال اختیار و بدون ارعاب و ترس چهار مرتبه و بنابراحتیاط در چهارجلسه اعتراف کند که زنا کرده‌است .
اگر زنای محصنه از راه اقرار شخص زنا کار ثابت شودو شخص زناکار هنگام سنگسار از گودال فرار کرد ، دیگر او را به گودال برنمیگردانند ، حتی بنابراحتیاط اگر یک سنگ هم به او نخورده باشدنباید او را بازگردانند .
  • ۲- شهادت چهار نفر شاهد چهار مرد عادل به دیدن عمل شهادت دهند، و اگر سه مرد و دو زن عادل یا دو مرد و چهار زن عادل هم شهادت دهند کافی است و زنا ثابت می‎شود .
اگر زنای محصنه از راه شهادت شهود ثابت شود ، آنگاه اگر هنگام سنگسار از گودال فرار کرد ، فرار وی فایده ندارد و او را باید به گودال برگردانند و آنقدر سنگسار شود تا بمیرد .


 

ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

 

مرد سنگ شکن

روزی روزگاری سنگ شکن فقیری بود که زیرآفتاب و باران، روزگار را به خرد کردن سنگ های کنار جاده می گذرانید.روزی با خود گفت:"آه!اگر می توانستم ثروتمند شوم،آن وقت می توانستم استراحت کنم." فرشته ای در آسمان پرسه می زد. صدایش را شنید و به او گفت:" آرزویت اجابت باد"همین طور هم شد. سنگ شکن فقیر ناگهان خود را در قصری زیبا یافت که تعداد زیادی خدمتکار به اوخدمت می کردند. حالا می توانست هزچقدر که می خواست استراحت کند. اما روزی آمد که سنگ شکن به این فکر افتاد که تا نگاهی به آسمان بیندازد. آن وقت چیزی را دید که هرگزبه عمرش ندیده بود:خورشید را! آهی کشید و گفت:"آه!اگر می توانستم خورشید شوم، دیگر این همه خدمتکار موی دماغم نبودند!" این بار هم فرشته ی مهربان خواست او را خوشحال کند. به او گفت:"خواسته ات اجابت باد!"اما وقتی آن مرد خورشید شد، ابری از برابر او گذشت و درخشش او را تیره و تار کرد. با خود فکر کرد:" ای کاش ابر بودم! ابر از خورشید هم نیرومندتر است!"اما این خواسته اش هم که اجابت شد، باد وزید و ابر را در آسمان پراکند."دلم می خواهد باد باشم که هر چیزی را با خود می برد." فرشته با کمال میل خواسته اش را اجابت کرد. اما به باد بی پروا و خشمگین که تبدیل شد، به کوه برخورد که در مقابل باد هم تکان نخورد. کوه که شد، متوجه شد که کسی با کلنگ پایه اش را خرد می کند. گفت:" کاش می توانستم آن کسی باشم که کوه ها را خرد می کند."

فرشته برای آخرین بار خواسته اش را اجابت کرد. چنین شد که سنگ شکن دوباره خود را کنار جاده و در همان قالب پیشین کارگر ساده ای که بود ، یافت و دیگر پس از آن زبان به شکوه نگشود.

منبع .وبلاگ داستانهای آموزنده کوتاه


 

ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

الهیات در یونان

پیشینه الهیات در یونان به دوران قبل از سقراط برمی‌گردد. در زمان پارمنیدس که او را پدر متافیزیک می‌نامند الهیات و متافیزیک در هم ادغام شده بود و بحث متافیزیک پارمنیدس با الهام از عالم غیب بود. افلاطون و ارسطو به ترتیب با مبنا قراردادن ایده و واقعیت و نیز با جدا کردن مباحث عالم غیب از متافیزیک الهیات یونانی را از متافیزیک به طور جزیی جدا کردند اما مفاهیم استعلایی هنوز در متافیزیک افلاطون وجود داشت. در قرنهای بعد با بحث صرف درباره وجود در معنای کلی آن متافیزیک به طور کامل از الهیات جدا ش

الهیات در مسیحیت

الهیات، به معنی خداشناسی است که مبین تعریف، توصیف و شناخت خدا در یک دین است. در الهیات مسیحی، بحث محدود به وجود خدا نمی‌ماند بلکه موضوعات دیگری نیز مورد مطالعه و تحقیق قرار می‌گیرند. موضوعات عمدهٔ الهیات مسیحی عبارت‌اند از: خداشناسی، مسیح‌شناسی، تثلیث، نجات‌شناسی، کتاب مقدس و آخرت‌شناسی.

مسیحیت در اوایل ظهور طی چهار قرن، دین یکه تاز میدان نبود و می‌بایست با اندیشه‌های فلسفی و عقاید دینی سراسر امپراتوری روم، مصر و فارس مبارزه کند. در جریان این کشمکش‌ها الهیات مسیحی بنا شده، رشد کرد و شکل گرفت. بعد از قرن شانزدههم نیز دستخوش اندیشه‌های دوران روشنگری (Enlightenment) و آزاداندیشی بوده و به همین دلیل است که تاثیر الهیات مسیحی به‌صورت گسترده بر جوامع شرق و غرب مشهود است. آزادی بیان و فکر در دنیای امروز غرب امکان این را فراهم آورده تا هر فرقه و حتی هر کلیسا، الهیات مختص و منحصر به‌خود را شکل دهد. به همین دلیل ناممکن است که تعریف واحد از الهیات مسیحی ارایه داده شود که بتواند تمام دیدگاه‌های موجود فرقه‌ها و کلیساها را دربرگیرد؛ ولی، این به معنای اختلاف و تضاد کلی میان این دیدگاه‌ها نیست. همهٔ کلیساها در موضوعات عمده دین مسیحیت باهم هم‌نظر اند. آنچه الهیات کلیساها را از هم جدا می‌سازد، اختلاف‌ها بنیادی نیست، بلکه تفاوت‌های فرعی است.

مناسب است الهیات مسیحی را از دو جنبه بطور فشرده مورد بررسی قرار دهیم؛ یعنی از دیدگاه الهیات محافظه کار و الهیات لیبرال یا آزاداندیش.

موضوعات مورد بررسی ما اینها اند:

خداشناسی Theology

مسیح‌شناسی Christology

تثلیث Trinity

نجات‌شناسی Soteriology

کتابمقدس Bible

آخرت‌شناسی Eschatology

الهیات محافظه کار، الهیات رسمی تقریباً همه فرقه هاست (ارتودکس، کاتولیک، پروتستانت و فرقه‌های غیروابسته). محافظه کاران، چه عنعنوی باشند و یا مدرن، الهیات و تعلیم پدران کلیسا را حفظ می‌کنند. الهیات لیبرال آنگونه که از نامش پیداست، بیانگر دیدگاهای آزاد کلیساها و افرادیست که الهیات رسمی مسیحی را نمی‌پذیرند. آنها طرفدار مکتب اصالت عمل Pragmatism هستند که ادعا دارد ایمان باید در چوکات جهان ایده و ایدالیسم مطالعه شود که در جهان ایده هیچ چیزی ثابت و قطعی نیست بلکه نسبی. همچنان ایمان باید در محدوده فریضه‌های معقول و استدلال منطقی باقی ماند.

خدا در الهیات مسیحی

خدا در الهیات مسیحی صرفاً یک قدرت نامحدود نیست بلکه خدا دارای شخصیت است. خدا در ماهیت اش درای صفا ذاتی و اخلاقی است. بحث ماهیت خدا وحدانیت را نیز دربر می‌گیرد. وحدانیت خدا در الهیات مسیحی به این معناست که فقط و فقط یک خدا وجود دارد. یک موجود الهی که شایسته پرستش و عبادت است. خدا آفریدگار و معمار تمام کاینات و خلقت است. تمام خلقت، در نهایت، تحت فرمان و اراده‌ای او می‌باشد. خدا حکمفرمای مطلق در خلقت است که هیچ نیازی نداردد.

 

منبع : ویکی پدیا

ی

ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

 

باعرض سلام به حضورهمه بازديدكننده هاي محترم من ميخواهم دراين قسمت براي شمايك مقاله پيرامون حقوق تطبيقي

(مطالعه تطبیقی قتل در حقوق کیفری ایران و فرانسه )

كه يكي ازپروژه هاي من دردانشگاه است رابراي شمابگذارم تا بتوانيدآن رابصورت كاملا رايگان دانلود كنيد شمامي توانيدباكليك برروي

 

دانلود مقاله حقوق تطبیقی

آن رادانلودكنيد فقط درپايان بايدمتذكرشويم بعدازديدن هرمطلب نظريادتون نره چون نظريات وانتقادات شماباعث مي شودكه مطالب بهتروپربارتري ارائه دهيم

 

ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai


 

شاخه ها وزيرشاخه هاي حقوق

 

حقوق علم بررسي قواعد اجتماعي وسير تحول اين قواعد است .بررسي روابط بين دولت وشهروند(حقوق عمومي)

روابط بين اشخاص خصوصي باهم (حقوق خصوصي )

حقوق بين الملل نيز به مسائل وروابط بين ملتها، دولتها ؛اشخاص وسازمانها در عرصه فراملي وبين دولتي مي پردازد.

علم حقوق نيز در شاخه هاي خود انشعاباتي دار كه در پايين به طور مختصر بيان ميكنيم

د رحقوق عمومي :

"حقوق اساسي "به نحوه اعمال حاكميت ملي ،توضيح قدرت در ميان قوا،حقوق بنيادين ملت ونهادهاي اصلي قدرت باكاركرد هر يك مي پردازد و

"حقوق اداري" به روابط ميان سازمانها ي اداري دولت با مردم اختصاص دارد

در "حقوق كيفري "كه از رشته هاي مهم حقوق علمي است كه مستقل از آنه گسترش يافته است

پديده مجرمانه شدن ونوع برخورد وميزان قبح جامعه وتحت تاثير قرار گرفتهن افكار عمومي در اين خصوص را مورد مطالعه قرار مي دهد

در حقوق خصوصي :

حقوق بين الملل خصوصي كه هريك به شعبات فرعي بسيار تقسيم مي شود.

حقوق بين الملل عمومي نيز به رابطه دولتها ،به منزله اعضاي مستقل وبرابر در جامعه بين المللي ؛با يكديگر وسازمانهاي بين المللي واخيرا اشخاص خصوصي مي پردازد

"حققوقق بشر"كه از شاخه هاي جديد حقوق است وجاي اصلي آن در فلسفه حقوق قراردارد از لحاظ عملي بيشترين مباحث خودرادر حقوق بين الملل عمومي وحقوق عمومي مطرح ساخته است .

منبع :iliadint.com

 

ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

 

معرفی رشته حقوق - مقطع کارشناسی

مقدمه:
به منظور هماهنگ ساختن آموزش حقوق در دانشکده های حقوق کشور و منطبق ساختن ان با آئین نامه های آموزش عالی مصوب شواریعالی برنامه ریزی برنامه ای بوسیله کمیته تخصصی حقوق گروه علوم انسانی تهیه و تدوین یافته است، مشخصات کلی این برنامه که به تصویب شورایعالی برنامه ریزی رسیده است به شرح زیر است:

طول دوره تحصیل

حداقل و حداکثر تحصیل در دوره کارشناسی رشته حقوق مطابق آئین نامه آموزشی مصوب شورایعالی برنامه ریزی است کلیه دروس حداکثر در 8 ترم ارائه می گردد طول هر ترم 17 هفته است و زمان آموزش هر واحد درس از نوع نظری هفته ای یک ساعت و عملی 2 ساعت است.

تعداد واحدها

تعداد کل واحدهای درسی دوره کارشناسی رشته حقوق 135 واحد به شرح زیر است:
1-3- دروس عمومی 20 واحد
2-3- دروس پایه 15 واحد
3-3- دروس اصلی- تخصصی 94 واحد
4-3- دروس اختیاری 6 واحد

نقش و توانایی یا کارایی

فارغ التحصیلان این دانشگاه با جمع شرایط مقتضی می توانند در موارد ذیل نقش فعال داشته باشند.
1-4- در قضا
2-4- در مسائل تحریر دعاوی که شامل بازپرسی و دادیاری است.
3-4- در مسائل تحریر ادله مانند معاینه محل و استماع گواهان محلی و استماع اظهارات متداعین معذور از حضور در دادگاهها به دلائل مختلف از قبیل مرض و غیره.
4-4- در ادرات تصفیه ورشکستگی و سرپرستی محجورین فنی و حقوقی
5-4- در ادارات اجرای احکام (مدنی و کیفری)
6-4- در ادارات ثبت اسناد و املاک
7-4- در دفاتر اسناد رسمی بصورت سردفتر و دفتریار
8-4- در وکالت دعاوی خصوصی و دولتی (داخلی و خارجی)
9-4- در تنظیم قراردادهای اقتصادی و بازرگانی داخلی و خارجی که تخصص لازم دارد.
10-4- مشاوران حقوقی (کارشناس حقوقی ) در وزارتخانه ها و موسسات دیگر دولتی

ضرورت و توانایی

ضرورت و اهمیت تشکیل این دوره با توجه به موارد زیر معلوم می شود:
1-5- آموزش وسیع و همه جانبه رشته های عرفی و اسلامی حقوق در رابطه با یکدیگر
2-5- تحقیقات عامی در سطح جهانی برای هم سطح نگاه داشتن رشته های فرهنگ اسلامی که بخصوص در دوره های کارشناسی ارشد و تخصصی
3-5- آموزش و تحقیق در رشته های حقوق سایر ملل و واقوام که با کشور ما ارتباطات (سیاسی و بازرگانی و فرهنگی واقتصادی) دارند.

 

منبع :پايگاه اطلاع رساني علمي ايرانيان

 

ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai


 

                  رجم

SiteRooz.com

رجم در لغت به معنای کشتن با سنگ است .و در اصطلاح، نوعی مجازات حدی است که به موجب آن محکوم علیه سنگسار می­شود.
در رجم نتیجه اجرا، حدوث مرگ به طور قطع نیست بلکه ممکن است محکوم از گودال فرار کند؛ در این صورت چنانچه جرم با اقرار متهم اثبات شده باشد محکوم رها می‌شود و مرگ حادث نمی­شود.
این مجازات یک مصداق بیشتر ندارد و آن­هم در مورد ارتکاب جرم زنای محصن و محصنه می­باشد. ( ماده 83 ق.م.ا )پس از ارسال پرونده به اجرای احکام جهت اجرای حکم اعدام، قاضی موظف است قطعیت و لازم الاجرا بودن حکم را مورد بررسی قرار داده و در صورت قطعی بودن رأی و ابلاغ صحیح حکم به محکوم علیه یا وکیل وی، دستور اجرای حکم را صادر نماید.
موانع اجرای حکم رجم؛
1. فرار محکوم علیه از گودال؛
فرار محکوم همچون جنون علی الاصول مانع اجرا و مسقط کیفر نمی‌باشد؛ اما در خصوص جرم زنای محصن و محصنه، چنانچه محکوم از گودال فرار کند، در صورتی که جرم با اقرار متهم ثابت شده باشد برای دستگیری و برگرداندن محکوم هیچ­گونه اقدامی صورت نمی­گیرد و فرار محکوم، مانع اجرای حکم و موجب سقوط مجازات می­گردد.( ماده 130 ق.م.ا )
2. فرار شهود هنگام اجرای حکم؛
چنانچه جرم زنای محصن یا محصنه با شهادت شهود ثابت شده باشد، حضور شهود به هنگام اجرای رجم لازم است. با این حال با غیبت آنان حد ساقط نمی­شود و حد باید اجرا شود. لکن اگر شهود حضور پیدا کنند و پس از حضور، از صحنه اجرا فرار کنند، در این صورت مطابق ماده 107 ق.م.ا حد ساقط شده و اجرا نمی­شود.
3. درخواست عفو؛
چنانچه جرم با اقرار متهم ثابت شده باشد طرح درخواست عفو، به دستور دادگاه صادرکننده حکم، اجرای آن تا اعلام نتیجه از سوی کمیسیون عفو و بخشودگی به تأخیر می­افتد.
4. موانع مخصوص زنان (بارداری، نفاس و شیردهی محکوم علیها)
تشریفات اجرا
1. مطلع کردن اشخاص و مقامات ذی­ربط
2. جدا کردن محکوم از سایر زندانیان 24 ساعت قبل از اجرای حکم (جهت جلوگیری از اقدامات خشونت آمیز احتمالی محکوم علیه و تأمین امنیت و سلامت زندانیان)
3. معاینه محکوم قبل از اجرای حکم
4. برآوردن تقاضای ملاقات محکوم علیه
5. رسانیده وصایا و مکتوبات محکوم علیه
6. انجام مراسم مذهبی (توبه و استغفار، غسل میت و کفن نمودن در صورتی که محکوم حاضر به انجام این موارد شود.)
7. برآوردن تقاضای خوردنی و آشامیدنی
8. تهیه صورت مجلس
اشخاص حاضر در صحنه اجرای حکم
بر اساس ماده 293 آ.د.ک و ماده 7 آیین نامه، مقامات و اشخاص ذیل باید در صحنه اجرای حکم حاضر باشند:
‌أ. قاضی صادرکننده حکم
‌ب. رئیس اداره زندان یا قائم مقام وی
‌ج. فرمانده نیروی انتظامی محل یا قائم مقام وی
‌د. پزشک قانونی یا پزشک معتمد
‌ه. یکی از روحانیون یا افراد بصیر برای انجام تشریفات دینی و مذهبی
‌و. منشی دادگاه
‌ز. وکیل محکوم علیه
وظایف هر یک از اشخاص و مقامات فوق در قانون بیان شده است.
نحوه اجرای حکم
کیفیت اجرای حکم رجم بدین صورت است که محکوم را در گودالی که از قبل آماده کرده‌اند مستقر و اگر محکوم مرد باشد تا نزدیکی کمر و اگر زن باشد تا نزدیکی سینه در آن گودال دفن می‌نمایند. پس از استقرار محکوم در گودال، چنانچه جرم با اقرار ثابت شده باشد، ابتدا قاضی صادرکننده رأی به طرف محکوم سنگ می­زند بعدا سایر اشخاصی که در محل اجرا حاضر شده‌اند و اگر جرم با شهادت شهود اثبات شده باشد ابتدا شهود سنگ می‌زنند بعدا قاضی و سپس سایر اشخاص حاضر در صحنه اجرا.
غیر از قاضی صادر کننده رأی و شهود، مردم عادی و مؤمن هستند که در اجرای حکم نقش اساسی دارند و با زدن سنگ به سر و صورت محکوم او را از پای در می‌آورند و مأموران انتظامی و دولتی در اجرای این مجازات نقش مستقیم ندارند.
از کلام فقها چنین استفاده می‌شود که از شرایط و لوازم اجتناب ناپذیر اجرای رجم، حضور عده­ای از مؤمنین و شرکت آن­ها در اجرا می‌باشد؛ به همین جهت در ماده 21 آیین­نامه حضور حداقل سه نفر از مؤمنین را در زمان اجرای حد لازم می‌داند.
سنگ­هایی که در اجرای حکم رجم استفاده می‌شود باید قبلا در محل آماده شده باشد و بزرگی آن نباید به حدی باشد که با اصابت یک یا دو عدد، محکوم کشته شود و نباید آن­قدر کوچک باشد که نام سنگ بر آن صدق نکند.
تبدیل رجم
از کلام فقها چنین استفاده می­شود که اجرای این مجازات به کیفیت گفته شده موضوعیت دارد و نمی­توان شیوه­های دیگر منتهی به مرگ را جایگزین آن نمود برخلاف جرایم مستوجب قصاص نفس و قتل که آنچه مهم است، ازهاق روح و سلب حیات محکوم است و شیوه­های اجرایی و ابزارهای مورد استفاده موضوعیت ندارند و با هر طریقی که بتوان به حیات محکوم علیه خاتمه داد، صحیح خواهد بود البته با شرط این­که عذاب کمتری نسبت به محکوم وارد آید.
از آن­جایی که اجرای رجم در عصر کنونی مورد پسند جامعه جهانی نبوده و این موضوع تبدیل به حربه­ای علیه نظام جمهوری اسلامی ایران شده است و با استناد به آن مردم جهان را به دین اسلام بدبین و موجبات وهن آن را فراهم می­آورند؛ بعید نیست که بتوان از باب حکم ثانوی و به جهت مصلحت، نوع دیگری از مجازات را جایگزین آن نمود چنان­که اخیرا یکی از فقهای معاصر تبدیل رجم به نوع دیگری از اعدام در صورتی که اجرای رجم موجب وهن اسلام گردد را تجویز نموده است.
                                                             منبع:پژوهشکده باقرالعلوم                   
ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

 

مزارعه
 
مزارعه در لغت از ریشه (زرع) مصدر باب مفاعله به معنای با همدیگر کاشتن می­باشد. در اصطلاح عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین زمینی را برای مدت معینی به طرف دیگر می­دهد که در آن زراعت نمایند و حاصل را تقسیم کنند.
مالک زمین را مُزارِع و کسی را که زراعت می­کند، عامل می­گویند.
 
در عقد مزارعه لازم نیست مزارع، مالک زمین باشد، بلکه طبق ماده 522 قانون مدنی کافی است که مالک منافع زمین باشد، یا این­که به عنوان ولایت یا قیمومت و یا وکالت حق تصرف داشته باشد و کسانی که به نوعی دارای حق انتفاع مثل رقبی، سکنی و عمری از زمین هستند، ولی خود به دلایلی قادر به کشت و زرع زمین نیستند، می­توانند به عقد مزارعه روی آورند و از بی­مصرف ماندن زمین کشاورزی جلوگیری کنند.
 
مدت مزارعه:
 

در عقد مزارعه باید مدتی که زمین در اختیار عامل قرار می­­گیرد، معین شود. البته این مدت باید متناسب با کشت باشد؛ مثلاً اگر برای کشت گندم فقط شش ماه پائیز و زمستان را قرار دهند، در حالی­که گندم در بهار می­روید، چنین عقدی باطل است؛ زیرا که هدف طرفین از کشت گندم حاصل نمی­شود.

 
زمین موضوع مزارعه:
زمین باید مستعد همان زراعتی باشد که در عقد معین شده است؛ مثلاً اگر زمین مستعد گندم­کاری، جهت کشت برنج، مزارعه داده شود، این عقد باطل است. علاوه بر این زمین باید امکان آب­رسانی داشته باشد هر چند که به اصلاح نیاز داشته باشد. هم­چنین لازم است زمین از جهت مقدار معلوم باشد؛ مثلاً یک هکتار زمین کشاورزی، به مزارعه داده می­شود.
 
سهم مزارع و عامل در عقد:
طبق ماده 519 قانون مدنی در عقد مزارعه، سهم هر یک از مزارع و عامل باید به نحو مشاعی مثل 4/1 یا 3/1 یا 2/1 معین شود، و اگر به نحو اشاعه نبود، مثلاً یک میلیون تومان مال مزارع باشد، احکام مزارعه، بر این عقد جاری نیست.
تعیین سهم با توجه به امکاناتی است که طرفین در عقد مزارعه به کار می­برند.
 
تعیین نوع کشت:
در عقد مزارعه باید نوع زرع معین باشد؛ مثلاً گندم، مگر این­که برحسب عرف محل، نوع زرع معلوم با این­که برای مطلق کشت باشد، که در این صورت عامل در تعیین نوع کشت مختار است.
 
حقوق و تکالیف عامل:
1- برای عامل در مواردی حق فسخ قرار داده شده است؛ مثلاً در مورد عدم آگاهی او از این­که زمین مورد مزارعه، نیاز به حفر چاه دارد یا این­که در عقد مزارعه عامل مغبون واقع شود. یا قبل از تسلیم زمین مورد مزارعه شخص دیگری، زمین را غصب نماید. در این موارد قانون­گذار در مواد 523 و 526 و 528 قانون مدنی، برای عامل حق فسخ قرار داده است.
2- عامل باید کشتی را انجام دهد که مورد توافق طرفین بوده است.
3- آن­چه که از جانب مزارع به عامل داده می­شود، در دست او امانت است و در صورت تعدی یا تفریط نسبت به خسارات احتمالی به زمین، ضامن است.
4- انجام اقدامات لازم برای کشت.
5- حفاظت و مراقبت از زراعت.
6- امکان این­که عامل، اجیر بگیرد، یا با دیگری شریک شود، ولی برای انتقال معامله به دیگری، رضایت مزارع شرط است.
 
حقوق و تکالیف مزارع:
1- حق فسخ در مورد غبن و در موردی که عامل، عمل زرع را انجام ندهد یا در اثناء عمل آن را ترک کند. و امکان اجبار عامل هم نباشد.
2- تسلیم زمین به عامل
3- امکان انتقال مالکیت زمین به شخص دیگری یا به عامل.
 
موارد بطلان عقد مزارعه:
1- شرط تعلق تمام ثمرۀ مال به مزارع یا عامل که در این صورت طبق ماده 532 عقد باطل است.
2- تغییر زرع مقصود: که طبق ماده 537 قانون مدنی عقد باطل است.
 
موارد انفساخ:
1- خروج زمین از قابلیت انتفاع که طبق ماده 527 قانون مدنی عقد منفسخ می­شود.
2- فوت عامل با شرط مباشرت وی در عقد که طبق ماده 529 قانون مدنی عقد منفسخ می­شود.
 
                                                                                                                  منبع:پژوهشکده باقرالعلوم


 

ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

 

جعاله:
جعاله در لغت به معناي مزدي است كه در برابر انجام كاري قرار داده مي‌شود. و در اصطلاح فقها ء صيغه‌اي است كه ثمره آن به دست آوردن منفعتي است در برابر عوض، و شرط نيست كارمزد معلوم باشد..تعريف فقهي ديگر جعاله ملتزم شدن جاعل به دادن عوض است در قبال عملي كه حلال و مقصود عقلاء است.جعاله پيش از اسلام در اديان قبلي نيز وجود داشته است. همانطور كه در سوره يوسف آيه 72 «ولمن جاء به حمل بعير وأنا به زعيم» «هر كس پيمانه گم شده را بياورد. يك بار شتر به او پاداش داده مي‌شود و من ضامن اين پاداشم» به آن اشاره شده است.جعاله يك نوع عقد است. و جاعل با خواندن صيغه‌اي خود را ملزم مي‌كند به اين كه هر كس فلان كار را براي او انجام دهد مستحق مزد و عوض است. مثلا زيد حيوانش گم شده، مي‌گويد هر كس حيوان گمشده مرا پيدا كند مبلغ صد تومان به او مي‌دهم . جعاله از سه ركن تشكيل مي‌شود.
 
1- جاعل: كسي كه درخواست انجام كار مي‌كند.
2- عامل: كسي كه كار درخواستي را انجام مي‌دهد.
3- جُعل يا (جعيله): يا همان عوض و مزد.
در جاعل شرط است كه بالغ و عاقل باشد و حاكم شرع او را از تصرف در اموالش منع نكرده باشد ولي در عامل شروط ذكر شده شرط نيست.

            شرايط عمل مورد جعاله:

         كارهايي مورد جعاله قرار مي‌گيرند كه شرايط زير را داشته باشند:

1. كار مورد جعاله حلال و مشروع باشد جعاله بر انجام كارهاي حرام مثل زنا باطل است.
2. كار غرض و منفعت قابل توجه عقلايي داشته باشد، بنا بر این جعاله بر انجام كارهاي عبث و بيهوده مثل كشيدن تمام آب چاه يا رفتن به جاهاي خطرناك و تاريك صحيح نيست.  
3. عمل مورد جعاله از كارهاي واجب بر جاعل نباشد مثلا جاعل بگويد هر كس نماز ظهر و عصر مرا بخواند صد تومان به او مي‌دهم كه در اين صورت جعاله باطل است.
   احكام جعاله:
در جعاله، عامل زماني مستحق اجرت است كه جاعل درخواست انجام كاري كند. مثلا جاعل بگويد هر كس گمشده مرا يافت براي او اين مبلغ را مي‌دهم.
بنابراين اگر گمشده قبل از درخواست جاعل در دست كسي باشد بر او لازم است كه آن را تحويل صاحبش بدهد و مستحق عوض هم نيست.و همچنين عامل زماني مستحق دريافت مزد است كه كار درخواستي را به اتمام برساند..در عقد جعاله اگر عامل مشخصي مورد خطاب باشد و قرارداد جعاله با او بسته شود مثلا زيد عمر را عامل كاري قرار داده: شخص ديگري غير از عمرو كار را انجام دهد آن غير، مستحق اجرت نيست چون كه طرف عقد نبوده و جاعل تعهدي نسبت به او ندارد. و عامل معين هم چون كاري انجام نداده است. او هم مستحق اجرت نيست.
نوع عقد جعاله:
جعاله از طرف عامل جايز است. چه قبل از شروع به عمل باشد يا بعد از آن ، ولي در صورتي كه در وسط عمل فسخ شود، نسبت به جاعل قبل از شروع عمل جايز است كه عقد را فسخ كند ولي بعد از شروع عامل نسبت به باقي مانده مي‌تواند بگويد كه بقيه كار را انجام نده ولي بايد كاري كه عامل در گذشته كرده، خود او آن را انجام بدهد. و اگر جاعل فسخ كند و عامل خبر نداشته باشد و كار را تمام كند در اين صورت عامل تمام مزد تعيين شده را مي‌تواند بگيرد.

                                                                                                                         منبع:pajoohe.com

ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

 

پنجره

در بیمارستانی، دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعتها با هم صحبت می‏کردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعتیلاتشان با هم حرف می‏زدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، می‏نشست و تمام چیزهائی که بیرون از پنجره می‏دید، برای هم اتاقیش توصیف می‏کرد. پنجره، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبائی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا می‏کردند و کودکان با قایقهای تفریحیشان در آب سرگرم بودند. درختان کهن، به منظره بیرون، زیبیایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می‏شد. همان‏طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می‏کرد، هم اتاقیش جشمانش را می‏بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‏کرد و روحی تازه می‏گرفت. روزها و هفته‏ها سپری شد. تا اینکه روزی مرد کناز پنجره از دنیا رفت و مستخدمان بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند. مرد دیگر که بسیار ناراحت بود تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد. مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره می‏توانست آن منظره زیبا را با چشمان خودش ببیند ولی در کمال تعجب، با یک دیوار بلند مواجه شد! مرد متعجب به پرستار گفت که هم اتاقیش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف می‏کرده است. پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد کاملا نابینا بود

منبع:وبلاگ داستان های آموزنده وکوتاه

ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

 


مناجات نامه دانش آموز تنبل!

الهی سوگند به بلندی درخت چنار و به ترشی رب انار, ترحمی بنما بر این بنده بی بخار بی کارو بی عار که

دمارش را بر آورده روزگار. ای خالق مدرسه و ای به وجود آورنده ی فرمول های حساب و هندسه, ای خدای

عزیزم بیزارم از این نیمکت و میزم. دانش آموزی سحر خیزم که هر روز صبح زود ساعت ۱۰ از خواب برمیخیزم

و روز های شنبه تا پنجشنبه اغلب از مدرسه می گریزم که من انسانی نحیفم و در کلاس درس بسیار

ضعیفم. اگر چه نزد معلم و دانش آموزان خیلی خوار و خفیفم ولی خارج از مدرسه به هرکاری حریفم!

ای خالق شهرستان های کرمان و یزد و رشت, نمره انضباط مرا داده اند هشت! دیگر به چه امیدی می توان

سر کلاس درس نشست؟ آن جا که معلم هم نمیکند گذشت. چه کنم اگر سر نگذارم به کوه و به دشت؟

الهی می دانی که من کیستم هر چند که دانش آموزی فعال و درس خوان نیستم ولی چه قدر عاشق نمره

بیستم! پروردگارا سال گذشته هنگام امتحان خواستم تقلب کنم معلم از راه رسید رنگ از رخسارم پرید برگه

امتحانی ام را گرفت و کشید و آن را از هم درید و چنان کشیده ای به صورتم کشید که برق سه فاز از چشمم

پرید و صدایش را مادرم در خانه شنید. ای خالق آموزگار و ای سازنده مداد و خط کش و پرگار آن چنان هدایتم

کن تا این معنی را بدانم که اگر معلم خودش درس را میداند پس چرا از من میپرسد و اگر نمیداند چرا از دیگران

و آن ها که میدانند نمیپرسد؟! ای آفریدگار خودکار بیک سوگند به کتاب های شیمی و فیزیک و فرمول

اسیداتانوئیک که مشتاقم به یک دست لباس شیک و از خوراکی ها آرزومندم به خوردن قیمه با ته دیگ ولی

اگر نبود راضی ام به یکی دو سیخ شیشلیک! الهی از مدرسه بسیار دلتنگ ام و در کلاس درس همیشه

منگم و با دو ابر قدرت شرق و غرب یعنی بابا و معلم همیشه در جنگ ام! ولی در ساعت تفریح بسیار زرنگم دروغ چرا؟!

 
ارسال در تاريخ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, توسط aryai


 

زن چگون باید بود:

در جامعه ما، زن به سرعت عوض می شود ؛ جبر زمان و دست دستگاه -هر دو- او را از "آنچه هست" دور می سازند و همه خصوصیات و ارزشهای قدیمش را از او میگیرند تا از او موجودی بسازند که "میخواهند"؛ و "می سازند" و می بینیم که "ساخته اند"!!


این است که حادترین سوالی که برای "زن آگاه" در این عصر مطرح است، این است که:"چگونه باید بود؟"


زیرا، می داند که بدان گونه که "هست"، نمی ماند و نمیتواند بماند و نمی گذارندش که بماند؛و از سویی ،ماسک نویی را که می خواهند بر چهره قدیمش بزنند،نمی خواهد بپذیرد، می خواهد خود تصمیم بگیرد،"خویشتن جدیدش" را خودآگاهانه و مستقل و اصیل ،آرایش کند، ترسیم نماید؛اما نمیداند "چگونه؟"؛


نمیداند این چهره انسانیش -که نه آن "قیافه موروثی" است، و نه این"ماسک بزک کرده تحمیلی و تقلیدی"- چه طرحی دارد؟ شبیه کدام چهره است؟


مردم ما همواره از فاطمه دم میزنند ،هر سال دهه ها برایش میگیرند، صدها هزار دوره و مجلس و منبر روضه و جشن و عزا به خاطرش برپا میکنند ...... و با این همه چهره روشن او شناخته نیست و تنها چیزی که مردم ما از این شخصیت مقدس و بزرگ میدانند، این چند قلم تکرار مکررات نسل اندر نسل و قرن اندر قرن است که شب و روز ، و در تمامی سال و سراسر عمر ، بازگو میشود.
و اما درباره آنچه که باید از فاطمه آموخت، هیچ، و در نقشی که شخصیت او در زندگی و سرنوشت پیروانش دارد ، تنها و تنها ، شفاعت و آن هم در قیامت است


این است تمام اطلاعاتی که درباره این شخصیت بزرگ، در اذهان مردم ، وجود دارد. مردمی که به عظمت او و جلالت قدر او، با جان و دل، معترفند.

عاشقانه های دکتر شریعتی

منبع:www.mihanblog.com

ارسال در تاريخ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, توسط aryai

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد